انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

بایگانی

حیات وحش یا حیات اهل؟!!

شنبه, ۹ آذر ۱۳۸۷، ۰۹:۲۱ ق.ظ

شما به هیچ وجه حق انتخاب ندارید.

شما نمی‌تونید برای آینده خودتون روش مناسبی پیدا کنید.

شما نمی‌تونید راحت باشید.

شما نمی‌تونید به کوه و جنگل برید و هرطور که راحتید زندگی کنید.

شما نمی‌تونید به دامان طبیعت پناه ببرید و از دنیای مدرن فرار کنید.

شما باید همونطور که جامعه جدید براتون تصمیم گرفته تصمیم بگیرید.

شما...

این حرفها، حرفهای جدیدی نیست. توی وبلاگ من هم پر بوده از این حرفهای به قول معروف صدتا یه غاز!

اما اینها یه بار دیگه بعد از دیدن فیلم in to the wild" " به سرم زد. فیلمی که یه حکایت واقعی از دلزدگی‌های یه جوون آمریکایی از جامعه و روابط اجتماعی دور و برشه و تصمیمی که می‌گیره تا از همه‌ی این روابط مدرن رها بشه.

اگه می‌شد ما هم هرکدوم رهایی از این روابط پیچیده جدید رو تجربه می‌کردیم حتما تاثیرات مثبتش رو می‌دیدیم. اما ما بیشتر در بند خودمونیم تا در بند روابطمون...

«باید راه فاصله را پیمود تا به عاطفه رسید!»

پ.ن. از محمد صابری بخاطر فیلمش ممنونم.

  • میثم فکری

نظرات  (۱۵)

ما بیشتر در بند خودمونیم تا در بند روابطمون...
کِی آزاد می‌شیم؟
چه‌جوری آزاد می‌شیم؟
  • آتیش پاره
  • سلام
    با اجازتون من قبول ندارم یعنی اگه در بند خودمون بودیم که ......
  • فراتر از بودن
  • سلام
    ما در بند خودمون هستیم و به همون اندازه در بند افکارمون. باید یاد بگیریم افکارمون رو درست کنیم تا همه چیز درست بشه.باید فکرمون رو از محدوده ای که براش به وجود آوردیم خارج کنیم. باید عمیق تر نگاه کنیم. این طوری شاید بتونیم از بندهایی که خودمون برای خودمون درست کردیم و اسیرشون شدیم رها بشیم. موافقید؟!
    من نمیدونم شما مدرن و سنتی رو چی تعریف میکنی و چرا اینقدر از مدرن دلزده اید ولی توی همین فضا هم میشه ادم بود میشه نسکافه رو خیلی دوست داشت میشه از این بندای سبز که معمولن از حرم باز میکنن رو داشت وبه دستت بست ,محتوا حتمن میتونه فرم رو زیرو رو کنه,شک نکنید .با هم خوبن مخصوصن واسه خودمون.
    وقتی نگاه به حیات باشه، به زنده بودن، وحشی یا اهلیش تفاوت چندانی نداره. ما زنده بودن رو بلدیم نه زندگی کردن. یادمون رفته که ما برای زنده موندن نیادیم، همه می میریم. ما زندگی می کنیم برای همیشه و این زنده بودن چند روزه، زندگی جاودان رو رقم می زنه، خوب یا بد.
  • زهرا شریفی
  • سلام نمی دونم وقتی اسم روستا می اد شما هم مثل بقیه به فضایی گل وبلبلی فکر می کنیین یا؟اما تو روستای من اگه هوا بارونی وابری وبرفی باشه می تونی صدای گنجشکها وبه قول برنامه نشونی ترانه خدا رو بشنوی چون یه کارخونه قیر پزی درست 20متری خونه ما با کلی سر وصدا وشن هایی قابل دید با چشم صبح بیدارمون می کنه وصدای خروس رو نمی تونییم بشنویم بگذریم از کلی شکایت هایی که کردیم وفایده نداشت وکلی بیمار ی آسم گرفتند وکلی از ادم هایی ساده رو شاغل کرد تا از شکایتشون بگذرند وخلاصه از ساعت 5بامدادتا 6غروب صدای وحشتناکش می شنوم ومثل تهران شما کلی دود به خورد ریه هامون می ره ...........
    سلام

    خوشحالم که بالاخره آپ کردین

    با حرفاتون موافقم ماها بیشتر در بند خودمونیم تا در بند روابط

    و این در بند خودمون بودن باعث وجود یه سری استرس ها می شه

    و اصلا به خاطر همینه که قرن 21 رو قرن استرس نامیدن

    به نظر من ما باید حد تعادل رو رعایت کنیم و توجه داشته باشیم

    فقط در بند خودمون و یا فقط در بند روابطمون نباشیم

    و اینه که چه طور می تونیم رهایی پیدا کنیم فکر می کنم خیلی مشکله

    روزتون قشنگ و شبتون پر از ستاره

    یا علی
    سلام!
    حق انتخاب نداریم!چون جهت نگاه هامون ماشینی شده!نمیدونم چرا اما تو بند خیلی چیزا هستیم!روابط!نمیدونم!چیزایی که باعث میشه یادت بره میشه یه حسای خوبی رو تجربه کنی!مثل همون حسی که شما میگین!حسی که اون جونه امریکایی دنبالش بود!
    راستی شما کی حرفای صدتا یه غاز زدین ما خبر نداریم؟!
    جمله ی اخرتون بدجور سیستم ذهنم رو ریخت بهم!:باید راه فاصله را پیمود تا به عاطفه رسید!
    چرا ما دو دنیایی که ما توش اشرف مخلوقاتیم اینهمه بند و زنجیر هست!؟
    دلم میخواد برم یه جایی که ساده باشه!شاید این قرن های مدرن کمی دست از سر ایمان و عاطفه های ما بر دارند!
    سلام سردبیر کمی تا قسمتی جدی
    خیلی سخت می گیرید بابا
    خدا با کمک سختی ها گوهر وجود بندگانش رو صیقل می ده
    مگه غیر اینه ؟
    حالا ما تو روابط (البته بعضی موقع ها- اونم بعضی ماها) بی عاطفه می شیم تقصیر روزگاره؟ یا جامعه؟ جامعه رو هم که خودمون جمع شدیم اسمشو گذاشتیم جامعه!
    خلاصه که همه چی برمیگرده به خودمون- طرز فکرمون- از همه مهمتر باور هامون

    مثلث برنامه ی جالبیه - اما چون ساعت پخشش ظهره نمی شه همه شو گوش داد
    پ.ن(البته این پیش نوشته نه پی نوشت)
    پ.ن: البته من فکر میکنم in to رو سر هم مینویسن البته فرقی نداره ها.
    پ.ن: در ضمن طوری اسم فیلم رو انگلیسی تایپ کردی که بنده هنوز مبهوتم که فیلم رو به صورت زبان اصلی(سانسور نشده) دیدی یا به صورت دوبله شده و مجاز که خواستی از اون حرفای صدتا یه چیز بزنی مارو تو نخش بزاری(شوخی کردم جدی نگیر حالا)
    پ.ن: پ.ن هام تموم شد برم سر اصل مطلب.
    _________________________________________
    البته نمیشه گفت ما توی بند مدرنیته و تکنولوژی گیر کردیم این تکنولوژی و دنیای مدرنه که نمیدونه از دست ما کجا فرار کنه این کامپیوتر نیست که وقت تورو میگیره و همیشه میکشونتت و مجبورت میکنه بشینی پاش این من نوعی ام که دارم روزانه وقت مثل طلای خودم رو به پای این دنیای مجازی و الکترونیکی میزارم مشغله ها رو خودمون برای خودمون میسازیم شاید بهتره بگیم ما تو زندون خودمون اسیریم نمیشه گفت تمام این ابزاری که بشر باهاش سرو کار داره و دائما باهاشه و وقت رو ازش گرفته که حتی نمیتونه به زندگی روزمره اش برسه بده و نباید ازشون استفاده کرد و مثل همون پسر آمریکاییه بزنه به کوه و دریا و دشت و جنگل از یه واقعیتی که پیش روش قرار گرفته فرار کنه ما باید این ارگانیزمی رو که مارو دچار خودش کرده رو به نحو احسنت ازش استفاده کنیم تا نه تنها باعث دردسر و دوری انسان از انسان نشه بلکه باعث نزدیکی و پیوند آدم ها بشه و کارها رو تسهیل کنه.
    شاید ما کمی احساسی عمل میکنیم حسرت روزهای گذشته که با نبود تکنولوژی آزادی های بیشتری نسبت به حال داشتیم مارو این طور دگرگون کرده البته من فکر میکنم ما نباید دست به سی پیوی کامپیوترمون یا کاربراتور ماشینمون یا هر وسیله ی دیگریمون بزنیم ما باید کمی سیم های مغزمون رو که اتصالی کرده جابه جا کنیم و عوضشون کنیم خودمون باید تغییر کنیم.
    به قول اوباما:
    we need change
    _____________________________________
    پ.ن: این یکی دیگه واقعا پی نوشته ها
    پ.ن:صد تا یه غازو خوب اومدی حال کردیم اساسی
    پ.ن:من هم از محمد صابری به خاطر این فیلم تشکر میکنم
    پ.ن: فعلا تا بعد یا علی
    پ.ن: موفق باشی
    پ.ن: خداحافظ
  • انوشه میرمجلسی
  • می دونم بی رحمیه اما همه یه طرف این جمله یه طرف «باید راه فاصله را پیمود تا به عاطفه رسید!»

    موفق باشید
    سلام استاد!
    این دفعه دیگه نمی شد نظر نذارم....فقط خواستم افکار عمومی رو روشن کنم که فیلم ماله من نیست بلکه برای برادر "شان پن" عزیزه!!
    اما جداَ با این پستت هستم؛ هر جند که حکایت همه این "اگه می شد" های ما، حکم سطل ماست و دریا رو داره که....اگه دوغ می شد چی می شد!؟؟
    خوش باشی!
    التماس دعا!
  • مجری گری گویندگی و فن بیان
  • سلام

    استفاده بردم
    به قول شما ما بیشتر در بند خودمونیم تا در بند روابطمون...
    برای رهایی چه باید کرد؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی