به یاد دیروزمان که بهتر از امروز بود!
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۷، ۰۴:۳۹ ب.ظ
به گاه گاه دلنشین تو چنان دلبسته گشتهام که از همیشهی خود خستهام.
به سایه سار تو چنان خو کردهام که از نور اتاقم خستهام.
به جان تو چنان قسم نشانه رفتهام که از قسم به جان خود همیشه خستهام.
به سوگوارهات چنان رفیق گشته ام که از نشاط خود به راحتی خستهام.
این حرفها اصلا چیزی نبودند. نه شعرند نه نثر نه هیچ. فقط تمرین بودند برای اینکه گاهی به یاد بیاریم ما هم باید به احساس خود احترام بذاریم؛ چون این قانون طبیعته هرچند با قانون اجتماع خود ساختهی ما معارض باشه.
اگر آبی دریا رو می دیدیم. اگه سبزی جنگل رو می شناختیم. اگه صلابت کوه رو می فهمیدیم. اگه سادگی کویر رو درک می کردیم... اگر آدم رو بهتر می شناختیم حتما نتیجه زندگی ما چیز دیگری بود. حتما، شک نکنید!
- ۸۷/۰۹/۲۳
همیشه باید به یاد داشته باشیم که خودمون رو و اطرافمون رو خوب بشناسیم و گر نه از زمان و وقایعش جا می مونیم. اگر این کار رو انجام بدیم زندگی مون هم خیلی عالی خواد شد.
اما اگر الان از زندگی راضی نیستیم و فکر می کنیم که زیبا نیست تقصیر از خودمونه. یا باید بلند بشیم و یه حرکتی انجام بدیم و اولین گام رو در جهت پیشرفت برداریم و یا این که چشم هامون رو بشوییم و از یک دید دیگه به قضیه نگاه کنیم...
در هر صورت نباید یادمون بره خدا رو همیشه شکر کنیم...