انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

بایگانی
آخرین مطالب
پیوندها
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

شبهای این روزها!

شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۸۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ
روز به روز بزرگتر می شویم و جای بیشتری می گیریم.

اما شبها را فراموش می کنیم تا بزرگوارتر هم شویم!

----------------------------------------

مجبورم به پ.ن!: شبها زمانی است برای بزرگ شدن در آغوش بزرگواری سر سجاده ی عشق. و همین آدم رو بزرگوار می کنه!

 

  • میثم فکری

نظرات  (۱۸)

  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۰:۲۹
  • رضا (وبلاگ آبی تیره)
    • چه بسیار بزرگ و چه اندک بزرگوار...
    موفق باشید>
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۲:۱۹
  • .
    • سلام
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۲:۴۰
  • .
    • خیلی قشنگ بود
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۶:۰۳
  • زینب قوام
    • سلام.
    کوتاه و تاثیر گذار...
    خوبه که همراه با بزرگتر شدنمون , بزرگواری رو هم در خودمون بزرگ کنیم.
    موضوع خوبی برای منطقه اختصاصی بود.
    موفق باشید
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۶:۱۳
  • ز-ج
    • سلام
    جمله دومش رو نفهمیدم!!
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۹:۴۷
  • هانیه
    • سلام!
    من نفهمیدم!
    به خصوص جمله ی دوم میشه توضیح بدید؟!
  • ۰۵ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۲۰
  • فرزانه ناظری
    • سلام جسارتا منم نگرفتم ...یعنی نفهمیدم .
  • ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۳:۳۹
  • راهین
    • تقدیم به همه با هوشا :
    روز به روز
    شبها


    من فهمیدم که بزرگتر به روز ربط داره بزرگوارتر به شب
  • ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۳:۴۷
  • یک دوست
    • انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
    وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
    پیشم بیا... خوشحالم کن
  • ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۷:۳۷
  • پیام
    • سلام برادر خوبی؟؟
    ولی خیلی ببخشیدا روم به دیفال روم به دیفال گلاب به روت نفهمیدم چی چی شد
  • ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۷:۵۴
  • پریچهر
    • سلام.
    مثل همیشه عالی و تأثیرگذار بود.
    همیشه حرفای دلمو تو وبلاگ شما میخونم.
    موفق باشید.
  • ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۱:۳۱
  • هانیه
    • مرسی بابت پی نوشت اجباری تون!
    حالا یه چیزی پی نوشتتون هم سنگین بود!ولی از خود مطلب بهتر بود!
  • ۰۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۹:۲۷
  • ستاره نجف آبادی
    • سلام. اآره خوب... ما آدم ها کلا" فراموش کاریم ...
  • ۰۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۲:۲۸
  • ردپا
    • اقا ما فهمیدیمهر چند خیلی سخته شبها کنده شدو....
  • ۰۸ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۳
  • قاصدک
    • شب نردبانی دارد به بلندای عرش.می رسد تا قلب آسمان.پله های اولش را که بگذرانی و کمی از فضای زمین دور شوی تازه مزه ی بالا آمدن را احساس می کنی.شب...بالاها بپر....بالایی باش....
  • ۰۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۶:۴۶
  • مهسا
    • سلام
    منم شب ها رو دوست دارم- به خاطر آرامشش
  • ۰۹ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۲:۵۵
  • دانشجوی جوان
    • سلام
    من از دانشجوهای دانشگاه الزهرا هستم. همونی که آدرس وبلاگ را ازتون گرفتم و درباره آزادی بیان و توقیف روزنامه ها بحث کردیم. از وبلاگتون خوشم اومد. مخصوصا پست آخرتون. اشک به چشم آدم میاره. کوتاه و تاثیرگذار.
    ممنون به خاطر تفکرات منطقی تون و حرفهایی که اینقدر به دل می شینه.
    ممنون که تظاهر نمی کنید به چیزی که نیستید.
  • ۱۰ ارديبهشت ۸۸ ، ۰۱:۳۶
  • مژگان
    • بعضی وقتا این سجاده ی عشق وسط میدون شهر توی همه ی شلوغی ها روز روشن و جلوی چشم همه بدجوری می چسبه!
    شب مال همه است....
    روز و سجاده ی عشق مال اوناییه که حسابشون به قول مشهدی ها " دیگه چیزیه"
    التماس دعا!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی