دیدار امام رئوف...
شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۸۸، ۰۵:۵۰ ق.ظ
خاطرات سفر اینجوری بود:
من، مجتبی، امیر و رضا.
اتاق 814 و حرف ما که 8 یعنی امام هشتم و 14 یعنی چهارده معصوم(ع)
بدون حاجت، چشم به ضریح
دعوت و لیاقت
یک روز پائیز شلوغ حرم
عشق در موزه ی حرم
مسجد گوهرشاد عشق همیشگی من
نماز صبح در هوای سرد
این همه جمعیت
14 نفر مسافر
آقای شاکری، خادم عجیب حرم که چند بار مرده بود
حرفهای دیوانه کننده شاکری
غروب آخر و یا علی گفتن به امام رضا
و تمام شد.
اما تفال بعد از سفر
غزل: دوش می آمد و رخساره بر افروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود
- ۸۸/۰۷/۱۸
ما کم سعادت بودیم
یاعلی