۲۸
فروردين
امشب نگاهت کردم.تنها بودی.تا یه ساعت پیش دور و برت شلوغ بود ولی باز هم تنها بودی.انگار مدتیه خودت نیستی.آره عوض شدی.شایدم عوضی!انگار یکی شدی مثل خیلیهای دیگه...پر از شلوغی و تنهایی.
ولی تو دیگه خودت هم نیستی.نه...نه تو اصلا هیچ شباهتی به من نداری.اصرار نکن.تو خوت هم نیستی چه برسه به من!
امشب دیگه نگاهت نمی کنم....