انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

بایگانی

۴ مطلب در شهریور ۱۳۸۷ ثبت شده است

۲۷
شهریور

اگر به اتفاق جدیدی فکر می‌کنی دوباره باید بری سراغ زندگی...

اگر دوباره به افکار تازه دل بستی ناگزیری فقط به خودت فکر کنی...

اگر می‌خوای دلگرم باشی باید به پشت بخوابی و روبه آفتاب...

اگر به بلندی فکر می‌کنی باید یه برج پیدا کنی که کرایه‌ی بالایی هم نداشته باشه...

اگر دنبال آرامشی جایی بهتر از خانه سالمندان یا همون فراموشخانه‌ی عصر جدید پیدا نمی‌کنی...

اگر می‌خوای بری سراغ گذشته‌ها و تاریخ یا باید سرت توی آلبومهای عکس باشه یا مقبره‌ی از دست رفتگان...

اگر می خوای متفاوت باشی باید به همین زندگی عادت کنی...

اگر...

...

اگر فکر می‌کنی زندگی امروز ما چیزی غیر از اینه، بسم الله...

  • میثم فکری
۱۷
شهریور

باورم نمی شه که این ماه مبارک من باشه. ماه مبارکی که پره از خاطره های سفره ی سحری و افطار. ماه مبارکی که پر بوده از عجله و تلاش همیشگی برای ختم جزء جزء قرآن توی هر روز.

باورم نمی شه که ماه مبارک رو هنوز نشنیده باشم با نوای ربنا و دعای سحر و  افتتاحش.

 باورش سخته که ماه مبارک من که قدیمها مدتها چشم انتظارش بودم حالا به این سادگی اومده و من ساده از کنارش گذشتم.

این ماه مبارک من و تو همه ی ماست. فقط بعضیهامون می فهمیم، بعضی نه!

                                                    بعضیهامون قدرش رو می دونیم، بعضی نه!

                                                    .....

                                                   و بعضیهامون تو این ماه پاک می شیم و بعضی نه!

 

این همون ماه مبارکه!

  • میثم فکری
۱۲
شهریور
گفت:بالاخره تموم شد..

گفتند: نه! تازه شروع شد...

گفت: خسته شدم...

گفتند: بی خود! خستگی مال آدمه!

گفت: کاری رو که می خوام نتونستم و نمی تونم انجام بدم!

گفتند: ولی کاری رو که ما می خوایم که می تونی انجام بدی...

....

گفت: بسه!

گفتند: تازه اولشه!

  • میثم فکری
۰۵
شهریور

مرد می گفت: برای پانصد و هفتاد و دومین بار دارم می گم که این دفعه ی آخره که بهت می گم!

مرد می گفت: ببین! اینقدر مغرور هستم که حرفم رو برای دومین بار برات تکرار نکنم ولی تو انگار اصلا نمی گیری!

مرد می گفت: من که دیگه بی خیال شدم ولی تو به خودت برس و بس کن این همه چه کنم، چه کنم رو.

مرد می گفت: ...

.....

مرد همچنان داره با خودش حرف می زنه ولی چون مذاکراتش پشت درهای بسته ست از محتوای اون خبری در دسترس نیست!

  • میثم فکری