بنا بر قوانین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، دسترسی به مطالب این پست ممنوع است.
مشخصات شما ثبت شده است!
بنا بر قوانین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، دسترسی به مطالب این پست ممنوع است.
مشخصات شما ثبت شده است!
از خدا خواستم مرا شریکش کند، نکرد
خواستم وارثش کند، نکرد
خواستم بمیراندم، گفت زود است
چیزی خواستم
شب را داد
ومن سر قرارهای شبانه آمدم و به قرار رسیدم
...
حالا دلم برای آن شبها تنگ است
.................................................................
می خوام شعر و شاعری رو کنار بذاریم و جدی فکر کنیم چرا؟!!!
چرا صدا و سیمای ما پره از کسایی که نسبت به جامعه شون،مردمشون،انقلابشون و... هیچ تعهدی رو احساس نمی کنن؟ چرا رادیو جوان هر روز یه مشکل جدید داره و سایتها و روزنامه ها هروز یه گاف جدید ازش می گیرن؟ چرا یه روز مشکلی بنام حلقه ی سبز به وجود میاد و یه روز ساعت شنی؟چرا یه روز ضرغامی زیر سؤال میره ، یه روز خجسته و یه روز میرباقری؟ چرا اوضاع جوری میشه که هیچکدوم از دولتیها با رادیو جوان مصاحبه نمی کنن؟ و فقط گاهی نماینده های مجلس حاضر میشن صحبت کنن اونهم بخاطر اینکه انتخابات نزدیکه؟
حالا از اونطرف نگاه کنیم.رادیو جوان چه کار کرده که عده ای کمر به نابودیش بستن؟ من می دونم چه کار کرده.شما هم اگه فقط چند بار بعضی سایتها رو ببینید دست خالی برنمی گردید و حتما با خودتون می گید اینها رو صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش کرده ؟!!!و کلی تعجب می کنید!
اما این راهش نیست.اینکه صدا و سیمایی که مال همین مردم و نظامه رو غیر خودی جلوه بدیم تا جایی که تصور بشه برنامه سازهای اون از منافقین و کفار هم بدترن.نمی گم هستن یا نه!
ولی شاید راههای بهتری باشه برای اصلاح،نه نابودی.گاهی حرف بزنیم نه اینکه بگیم به ما دستور دادن که اصلا با شما مصاحبه نکنیم.
چند چیز واضحه:1- صداو سیما قراره دانشگاه عمومی باشه
2- بیشترین وقت مردم با همین رادیو و تلویزیونه
3- صداو سیمای ما مشکل داره و پره از آدمهای مشکلدار(شاید مثل من)
4- میشه برنامه های درست هم ساخت.(شاید قرار شبانه که هنوز هم به اون افتخار می کنم)
5- هنرمند متعهد کم داریم . کسی که هم هنرمند باشه و هم خوش ذوق و هم انقلابی(مثل وحید یامین پور که به خیلیها ثابت کرد)
6- مشکل ما با نابود کردن نفر،شبکه و حتی صدا و سیما حل نمیشه
7- ما راه درازی داریم برای بهتر شدن
8- ...
چشمها را باید شست،جور دیگر باید دید....
خواستم شعر بگویم اما نشد.
خواستم چیزی بنویسم اما نشد.
خواستم حرفی بزنم باز هم نشد.
رفتم.
آمدم.
نشستم.
ایستادم.
نگاه کردم.
اما...اما باز هم نشد.فکر کردم تو به هیچکدام محتاج نیستی.من به تو محتاجم.
گفتم: شاعر نیستم, اما شاکرم که پیرو توام.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب
دانشجو.کلمه ای که شاید بی مسماترین کلمه ای باشه که این روزها می شنویم.
امروز دیگه نه دانشجو خودش می دونه چه کاره ست و نه دیگران.تقصیر هیچ کسی هم نیست جز خود دانشجو.
ما اگه اعتقاد هم داشته باشیم که دانشجوییم ولی یادمون رفته که برای چی اومدیم و دیگران از ما چی می خوان.
سال اول از این خوشحالیم که دانشگاه قبول شدیم و توی پوست خودمون نمی گنجیم و انگار زمین و زمان فقط برای دانشجو شدن ماست ولی ما برای هیچ.
سال دوم تازه چشم و گوشمون باز میشه و فکر می کنیم که می تونیم کاری بکنیم بخاطر همین به دنبال کار می گردیم تا پول دربیاریم و سربلند(!!!) بشیم.
سال سوم چشم و گوشها بیشتر باز میشه و بعضی دیگه رو هم می بینیم و هوایی میشیم.
سال چهارم اگه دنبال شیر خشک نباشیم به فکر ازدواجیم....
و همه ی اینها یعنی دانشگاه تعطیله!
تا زمانیکه بعضی جنبشها بعضی اشخاص سیاسی رو تا حد عصمت قبول دارن و به نظرشون فلان نماینده یا وزیر هیچ وقت اشتباه نمی کنه یا از اون طرف تا زمانیکه بعضی جنبشها همیشه به دنبال خراب کردن بعضی چهره ها و ساختارهای نظامن هیچ وقت تعادل بوجود نمیاد و وضعیت جنبشهای دانشجویی همینه که هست.
16 آذر روز دانشجو مبارک!!!
نمی دونم ما زیاد فکر می کنیم یا فکرهای زیادی می کنیم؟!
نمی دونم سربلند شدیم یا زیر سرمون بلند شده؟!
نمی دونم باید حرف مردم رو زد یا گذاشت تا مردم حرف بزنن؟!
شاید نباید گفت و شاید نباید رو نباید گفت!
هفته ی ما هم شروع شد.گوش کنید و نظر بدید.
قرار شبانه تموم شد ولی قرارها تازه شروع شده و امیدوارم به قرار رسیده باشید.
اما هر پایانی یه آغاز دوباره ست...
ما دوباره شروع می کنیم با در یک حوزه ی جدید. من از ۲۶ آبان سردبیر جوونی آزاد می شم با کمک خیلی از دوستان.
امیدوارم مثل قرار شبانه تجربه ی خوبی باشه.
دعا کنید!
زمان می گذره.سالها.ماهها.روزها.ساعتها.دقایق وثانیه ها...
ماهی که مبارک بود هم به نهایت رسید ولی ما انسان بودن و فراموشکاریمون به انتها نرسید.ما هم روزی به نهایت می رسیم و می فهمیم که هنوز ابتدای راهیم!
لطفا ورزشکار باشید ویا ربطی به ورزش داشته باشید!
اگر ورزشکار باشید محبوب مردم می شوید.پولدار می شوید.حرفه ای می شوید.به سفرهای متعدد خارجی اعزام می شوید.می توانید به کار بساز و بفروش بپردازید.می توانید کارخانه دار شوید.می توانید به هر کس وهر چیزی اهانت کنید.می توانید پای ثابت برنامه ها وجشنهای تلویزیونی شوید. می توانید قهرمان ملی شوید و نشان درجه ی 2,1و 3 لیاقت و شجاعت را بگیرید.می توانید باشگاه بخرید.می توانید آدم داشته باشید..... و در نهایت می توانید یک سیاستمدار باشید.
اگر ربطی به ورزش داشته باشید می توانید مدیر عامل شوید.می توانید در کنار ورزشکاران عکس بگیرید.می توانید در زمان انتخابات چند ورزشکار مهم داشته باشید که حامی شما باشند.می توانید ورزشکاران را به سینما و تلویزیون بکشانید و....خلاصه همه کاری می توانید بکنید.
اگربرنامه ساز ورزشی باشید برنامه ساز برنامه های محبوب مردم هستید.پول خوبی به جیب می زنید (این یکی حتی در مورد رادیوهم صادق است!).می توانید طنز کار کنید و کسی به شما کاری نداشته باشد.می توانید انتقاد کنید و باز هم کسی به شما کاری نداشته باشد.می توانید حلال و حرام را کنار بگذارید.می توانید بدون شایستگی ویا تخصص لازم به سفرهای متعدد و حتی خارجی بروید.می توانید برنامه های مشارکتی بگیرید.می توانید حتی محبوب مدیران صدا و سیما باشید,چون برای آنها مخاطبان سطحی و عوام را جذب می کنید.می توانید یک شبه ره صد ساله را طی کنید و پولدار شوید.می توانید با بقیه ی برنامه سازها همکاری کنید و به همدیگر نان قرض دهید,شما کارشناس آنها و آنها کارشناس شما باشند و پولی خارج نشود.می توانید حتی ویزه برنامه های معارفی بسازید.می توانید طرح تسنیم 2 اجرا کنید,چون شما طنز را خوب می فهمید و برای طنز چه جایی بهتر از دین و معارف؟!!!
به ورز ش ربط داشته باشید به نفعتان است!