حالا که همه چیز به پایان رسیده شاید و یا باید فرصت بیشتری برای نوشتن در وبلاگم بگذارم ولی فرصت نمی شود. دلایلش را خواهم گفت. اما اول از همه بگویم منظور از پایان همه چیز تمام شدن برنامه های جوان ایرانی سلام و منطقه اختصاصی است که مسئولیت سردبیری شان با بنده بود.
نکته ی دیگر که لازم است محض اطلاع خودم و بعضی ها بگویم این است که رسانه با ما و یا بی ما ادامه ی حیات می دهد و حتی بهتر می شود. پس توجه به این نکته الزامی است که اگر اعتبار و شخصیتی هم هست از رسانه به ما می رسد و نه بالعکس.
اما اصل مطلب و اینکه چرا مطلب نمی نویسم.
زمان به پایان می رسد و همان زمان است که در مورد ما قضاوت می نماید. و خداوند در مورد کسانی که به ناحق قضاوت می کنند قضاوت خواهد کرد.
مخلص کلامم این است که بیهوده با تعریف از خود برای خود اعتبار و آبروی کاذب نسازیم. زیرا زمانی می رسد که معلوم می شود ما هیچ نیستیم و آن زمان ما هم دیگر نیستیم!
اما فرصت نمی کنم!
روز از نو. روزی از نو. سال جدی آغاز شد تا همت کنیم و عزم را برای کار جدی و بیشتر جزم کنیم. شعار نیست. امید است و اعتقاد
امسال هم با هم باشیم
یا علی
سری زدم به وبلاگ خانم قیصرخواه مدیرگروه جوان و جامعه. دلم گرفت. نوشته بود: رادیو خسته نمی شود. حالا من می نویسم: یک رادیویی هم خسته نمی شود. پس همچون گذشته های همیشگی بیماری و خستگی را بیمار و خسته کن!
یکی از دوستان پرسیده بود که آیا خانم قیصرخواه بیمار هستند؟ بله و محتاج دعای شمایی که رادیو را می شناسید و شاید رادیویی ها را نه!
شعرهایت تمام شده، حرفهایت که تمام نشده! البته شاید.
حرفهایت تمام شده، خودت که تمام نشده ای! البته شاید...