انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

بایگانی

Title-less

چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ
نشستیم کناری و از آب و هوا می گیم.از قطعی گاز و قحطی محبت حرف می زنیم.از اینکه چرا این تایید صلاحیت شد و اون یکی رد صلاحیت.از اجماع حرف می زنیم و اختلاف نظر.از طنزهای ۹۰ شبی میگیم و چشممون به ساعت شنیه که کی زمان پریدخت فرا میرسه و با بیداری به خواب میریم.تازه لیگ برتر هم دوباره شروع شده.خلاصه حواسمون به همه چی هست جز...

دو قدم اونطرف تر دو قدم مانده به صبح یه عده دارن سلاخی میشن و هیچ کس جرات دم زدن نداره.حتی جرات نداره براشون دعا کنه.شایدم باز فراموشی.غزه یعنی شهر فراموش شده. و شعار اینکه به ماچه؟!کلاه خودمون رو بچسبیم تا باد نبره.یه عده هم که همیشه می گن این همه کمک کردیم چی شد؟!

اگه شما هم فراموش کردید....................

  • میثم فکری

نظرات  (۳۱)

  • مریم مقنی پور
  • سلام.

    چه می شه کرد؟؟؟؟

    حرفتونو خوب نفهمیدم...آخه موقع پخش دوقدم مانده به صبح یا شبکه های دیگه سریال داره (که البته خانواده دوس دارن سریال ببینن) و یا رادیو برنامه داره(که البته خودم دوس دارم گوش کنم)
    (البته چند باری که گذری به دو قدم مانده به صبح رو نگاه کردم با خودم گفتم اگه این برنامه رادیویی بودبیشتر مخاطب جذبش می شد.نمی دونم درست فک می کنم یانه؟)

    امیدوارم به زودی معنی حرفاتونو خوب یا بهتر بفهمم.

  • فرشته امینی
  • سلام(نقطه)
    چی بگم مثل همیشه همیشه روزگار اونی نیست که ما می خوایم (نقطه)
    عمر کوتاه است .(نقطه)
    چه ربطی داشت. (نقطه)
    نمی دونم(نقطه)
    همین (نقطه)
    خدانگهدار ...(3 نقطه)
  • شنونده جوان (مونا)
  • سلام
    یک چیزی میخواستم بگویم اما فراموش کردم . . .
    عجب صبری خدا دارد ... .
    چقدر باید اوضاع از این بدتر بشه تا موعودش ظهور کنه؟!
    .
    .
    .
    عجب صبری خدا دارد
  • آوای بی صدا
  • چی بگم؟؟؟
    انتظار دارین چی بشنوین؟؟؟
    وقتی بچه فلسطینی رو دیدم که مغزش روی زمین پخش شده بود.......میخواستم بمیرم....
    نمیدونم....
    او می آید......
    ناگهان چقدر زود دیر می شود... خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری .....شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری ...لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن .....خاطرات بایگانی،زندگی های اداری ...آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین ........سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری .......با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته......خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری .....صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده ....خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری ....عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی ....پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری ......رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم: ......شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری ...
    یا علی
    یک نفر این جا هست

    که سوالی دارد؟؟

    چه کسی پاسخ گوست؟

    چه کسی‌هست که روشن‌کند

    این‌ذهن‌مرا

    و بگوید که چرا؟

    کوله پشتی هامان

    پر از حرف قشنگ

    حرف ها رنگ به رنگ

    و دریغا که به هنگام عمل

    مشت هامان خالی است

    از همین روست که هنگام شعار

    هرچه مشت است گره خورده

    و بسته ست

    چشم ها هم خسته ست

    چه کسی پاسخ گوست؟

    ما چه کردیم به جز چند شعار

    و شب شعر؟

    خوردن کیک و سن ایچ

    یک تجمع سر پیچ

    و تحصن و همایش

    و آخر هم هیچ....

    چشم وا کن و ببین !

    دور فکر من و تو

    حلقه های کپک است

    دست هامان همگی

    بی نمک است .

    همتی باید کرد

    تا که آدم بشویم

    دست برداریم ز شعر و زشعار

    ز قیافه ز اِفه

    همتی باید کرد

    مطمئن‌باش که حل‌می‌شود این معضل‌عدل

    اگر آدم بشویم

    مطمئن باش که آن پیرزن کور و فقیر

    آن پسر بچه ی تنها و یتیم

    فقر را می فهمند

    عدل را می دانند

    قصه ی ما را هم

    از همین روست به ما می خندند

    من و تو آمده ایم

    تا که انسان بشویم

    تا که بگشاییم بند ها از پی هم

    عدل یعنی ز تعلق ز منیت

    همگی وا بشویم

    عدل یعنی پر پرواز پرستو بشویم

    عدل یعنی من و تو ما بشویم

    عدل یعنی که نقاب از رخ خود

    بر بکشیم

    عدل یعنی که بخواهیم که

    آدم بشویم
  • فاطمه جعفریزاده
  • سلام
    اره فراموشی بد دردیه
    تازه خیلی هامون هم که میگیم دلمون با اوناست چه میکنیم
    فقط به گفتن ختم میشه

    کاش بشه کاری کرد
    حداقل کاری که میتونیم بکنیم دعاست
    گفتم حداقل
    خانم مقنی پور بهت پیشنهاد می کنم یه بار دیگه بخونی
    البته قصد ... ندارم
    منظور اقای فکری کشتار مردم بی گناه غزه بود...........
    و بی تفاوتی خیلی از ما ها
    سلام به میثم فکری عزیز راستش من برای بار اوله که دارم این جا کام می ذارم, البته همیشه می یام ونوشته هاتو می خونم, ولی وقت کام گذاشتنو نداشتم, ولی دیدم یعنی چی برای همه کام بذارم این جا اظهار نظر نفرمایم!!!!!!
    چه خودمو تحویل می گیرم
    می گم ما خودمون کلی بدبختی داریم , یه نمونش کنکور!! از اتفاقات غزه هم بدتره !به جون خودم. اخه اونا یه بار سلاخی می شن بعد شهید می شن, ولی ما بیچاره ها, روزی صد بار شهید راه علم می شیم باز فرداش می بینیم نه زنده ایم و نهضت ادامه داره!!!!!!!!! راسی سلاخی با سین درسته؟؟؟؟؟ ما شا لام بشه !!!!!!!!سوادم که ندارم, بعد کلی ادعام!!!!! خوب میثم جان کاری باری نداری؟! بازم کامنت می ذارم, می دونم که خوشحال می شی. خوب فعلا
  • فاطمه جعفریزاده
  • بازم سلام
    چی بگم که فقط تکراره!!!!
    همین و بس
    به پاتوق ما سری بزنید بد نیست
    البته باز هم همیل خودتان
    نه از خودت تعریف کن و نه بدگویی. اگر از خودت تعریف کنی قبول نمی‌کنند و اگر بدگویی کنی بیش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت.
    (کنفوسیوس
    سلام
    خیلی وقته تایید نمی کنید..
    اتفاقی که نیافتاده..
    یا علی
    زندگی
    زندگی شاید غرق شدن و شاید آزادی است و شاید پیچش یک گلبن بر دیواری است و یا شاید زندگی بریدن از زندگی است ... .
  • زهره بهتاج
  • جالب اینجاست پاش که بیفته انکار میکنیمو میگیم ما که اینجوری نیستیمو بچه همسایه و خلاصه این حرفها!
    طفلی بچه همسایه!دلم واسش خیلی میسوزه...همیشه همه کاسه کوزه ها سراون بیچاره شکسته میشه وما میشیم بی تقصیر!!!
  • زهره بهتاج
  • اینهمه من، اینهمه هم فاطمه جعفریزاده اسرار میکنیم یه سربه پاتوقمون بزنید...
    خب یه سربیاید دیگه!اگه برامون مهم نبودید هیچوقت اینهمه اسرارنمیکردیم.واگه ماهم یه سرسوزن،فقط وفقط یه سرسوزن برای شمامهم بودیم لااقل یه بار بهمون سرمیزدیدوخوشحالمون میکردید...
    نمیدونم این دفعه هم منتظرتون باشیم یا دیگه امیدبه اومدنتون نداشته باشیم.
    اگه چیز خوبی هم توش نیست عوضش با دل مینویسیم.اصلا حرف ما ،حرف دله!
    پس اگه خواستید دوتا شنونده رو خوشحال کنید یه سراون طرفا بیاید.
    من یکی از اونایی هستم که همیشه می گم این همه کمک کردیم چی شد؟!
    انکار نمیکنم
    فراموش کرده ام
    پس وای بر من!
    سلام میثم فکری عزیزم نمی خوای پست جدید بذاری؟
    خیلی گلی و خیلی اقایی, نوشته هات هم فوق العاده اس.
    شاید فعلا رسالت ما همین باشه که خودمونو به بیخیالی نزنیم و از ته قلب احساس غم واندوه کنیم...خدایی چه کاری از دستمون بر میاد؟جز اینکه دعا کنیم آقامون زود تر بیاد؟راستی تو مراسم عزاداری که تلوزیون از نیویورک نشون میداد من احساس کردم که حاج آقا سرلک رو دیدم...ایشون وافعا آمریکا تشریف دارن یا من فقط فکر کردم؟یادمه تو آخرینبرنامه های قرار بود خانم هاشمی از طرف شما قول داد اگه حاج آقا وبلاگ زد شما اینجا میگین..پس هنوز خبری نیست؟
    سلام...
    پشت سر هر معشوق خداایستاده است!
    به روزم در وبلاگ بارانیم و منتظر حضورتون
    یا علی


    فراموشی....
    خیلی بی انصافی .......... من مادرای زیادی رو میشناسم که سر سجاده دعا برای بچه های خودشونو فراموش میکنن اما برای بچه های فلسطین سفره ی ابالفضل نظر می کنن... مجالس عزاداریه زیادی رو دیدم که اولین و اخرین حاجتشون ازادی مردم فلسطینه بسیجیای زیادی رو میشناسم که فقط منتظر یه اشاره ی رهبرن حتی حاضرم قسم بخورم اون جوونی که الان تمام فکرش قراره فرداش با دوست دختر یا دوست پسرشه رهبر حکم جهاد بده اول ازهمه اسم می نویسه بازم بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بندم خود اگرچه بر پای نیست
    سوز سرود اسیران با من است
    و امیدی خود به ر هاییم ار نیست
    دستی هست که اشک از چشمانم می سترد,
    و نویدی خود اگر نیست
    تسلایی هست.
    چرا که مرا میراث محنت روزگاران
    تنها
    تسلای عشقی است
    که شاهین ترازو را
    به جانب کفه ی فردا
    خم می کند.
    همه ما مینالیم از اینکه تمام مردم فراموش کردن محبت چیه.
    همه ما اشک تو چشامون جمع میشه به خاطر جنایاتی که روز به روز بیشتر میشن.
    همه ما مگیم بد زمونه ای شده.پسر به پدر رحم نمیکنه.و برادر به برادر.
    همه از آلزایمر میترسن خصوصا پدر بزرگ 60 ساله و بد اخلاق من که به شدت ماهی میخوره برای جلوگیری از فراموشی.
    بی خبر از اینکه همه ما در فراموشی خاموش خفته ایم و مردمی که میگیم اِلَن و بلن متشکل شده از خود ماست.
    اینهمه کمک کردیک چی شد...
    ببخشید این کلمه از سلام هم مهم تر بود اما سلام
    واقعا به کدوم دردشون بزنن به این درد بی مادری یا درد پسر بزرگتر از دست دادن؟؟؟
    من و شما تظاهرات کنیم به گوش کی میرسه؟؟؟؟
    من و شما چیکار کنیم؟؟؟؟
    باید هم زبون های خر پولشون یه کاری بکنن که ماشالله میبینیم چقدر زحمت میکشن.
    حد اقل کمک های ما به لبنان میرسید به فلسطین چی میرسه؟
    از طرف دولت هم بگم:(آخه جنوب لبنانی ها که شیعه ان فلسطینی ها چی؟؟؟
    فردا پس فردا میخوان واسه ما چیکار کنن فقط محکوم میکنیم و تایید میکنیم).
    ما که واسه شیعیان لبنان دعای جوشن صغیر خوندیم واسه اهل تسنن غزه چی بخونیم؟؟؟؟؟؟؟؟
    حرفی بزنید که شدنی باشه
    سلام نام زیبای خداست
    سلام

    همین!
    یا علی
    به اون دوست گرامی یه حرفی بزنم.
    سفره ی ابالفضل به درد کسی میخوره که ابالفضل رو قبول داشته باشه نه که نداشته باشه.
    دوما : من واقعا باید به چیزی رو بگم کدوم کشور حاضر منافع خودشو به خاطر دیگران از دست بده؟؟؟؟؟؟
    مگه جنگ با اسرائیل سره غزه کشکه؟؟؟؟ ما میزنیم اونا در میرن؟
    به نظر من همون کلاه خودمون و بگیریم باد نبره خیلی بهتره.
    در ضمن از کدوم راه میخوایید این دوست دخترا و پسرای تفنگ در دست رو ببریم غزه بجنگن؟؟؟
    تو لبنانم راهشون نمیدن.
    حضرت امام برای لبنان(یا فلسطین) نیرو اعزام کرد زمان جنگ اما توی سوریه به بعد اجازه بهشون ندادن و برگشتن.
    کشک که نیست این ها فقط از دست یکی بر میاد که باید دعا کنیم بیاد.
    گر بدینسان زیست باید پست
    من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
    بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست.
    گر بدین سان مُرد باید پاک
    من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه
    یادگاری جاودانی برتر از این بقای خاک

    در قرآن خواندم عده ای از حیوان هم گمراه ترند. فکر می کردم گمراه تر از حیوان یعنی چه؟ وقتی به ساختارهای جهانی و قوانین بین الملل و سازمان بین الملل و سازمان حقوق بشر و .... نگاه می کنم می فهمم که گمراه تر از حیوان به چه معناست.
    باز هم قطعنامه ای دیگر وتو شد و هنوز غزه قربان گاه انسانیت است.
    یا اللللللللله 48 ساعت مهلت خوبیه برای جمع کردن این وبلاگ ما برای فتح قله به قله وبلاگهای مرتبط با شبکه جوان آماده ایم الللللللله اکبر فقط48 ساعت

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی