Title-less
چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۸۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ
نشستیم کناری و از آب و هوا می گیم.از قطعی گاز و قحطی محبت حرف می زنیم.از اینکه چرا این تایید صلاحیت شد و اون یکی رد صلاحیت.از اجماع حرف می زنیم و اختلاف نظر.از طنزهای ۹۰ شبی میگیم و چشممون به ساعت شنیه که کی زمان پریدخت فرا میرسه و با بیداری به خواب میریم.تازه لیگ برتر هم دوباره شروع شده.خلاصه حواسمون به همه چی هست جز...
دو قدم اونطرف تر دو قدم مانده به صبح یه عده دارن سلاخی میشن و هیچ کس جرات دم زدن نداره.حتی جرات نداره براشون دعا کنه.شایدم باز فراموشی.غزه یعنی شهر فراموش شده. و شعار اینکه به ماچه؟!کلاه خودمون رو بچسبیم تا باد نبره.یه عده هم که همیشه می گن این همه کمک کردیم چی شد؟!
اگه شما هم فراموش کردید....................
- ۸۶/۱۱/۰۳
چه می شه کرد؟؟؟؟
حرفتونو خوب نفهمیدم...آخه موقع پخش دوقدم مانده به صبح یا شبکه های دیگه سریال داره (که البته خانواده دوس دارن سریال ببینن) و یا رادیو برنامه داره(که البته خودم دوس دارم گوش کنم)
(البته چند باری که گذری به دو قدم مانده به صبح رو نگاه کردم با خودم گفتم اگه این برنامه رادیویی بودبیشتر مخاطب جذبش می شد.نمی دونم درست فک می کنم یانه؟)
امیدوارم به زودی معنی حرفاتونو خوب یا بهتر بفهمم.