Title-less :: انکار ما

Title-less

سه شنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۸۶، ۱۱:۵۹ ب.ظ

…………………………………………………………………………………………………………………………………………….

…………………………………………………………….

…………………………………….

این مطلب رو تقدیم می کنم به:

محمد آقا. آقا مجید. حسن آقا. آقا پیمان. آقا وحید. آقا صادق. آقا کامبیز. آقا ابراهیم. آقا معین. آقا هادی. آقا حامد. حسین آقا. آقا مراد. علی آقا. امین جان. شهرام و بهرام عزیزم. نصرت جان. مجید خان. سعید جان. آقا مهران. صالح و مهدی. جواد و اصغر. پدرام و محسن. آقا فرهاد و بانو. خانواده ی احمدی. کلانتری یوسف آباد. شهرداری منطقه 2. سازمان بهشت زهرا. سازمان اتوبوسرانی. اصناف شهر ری. صنف لباس فروشها. اتحادیه ی قنادیها. مشترکین روزنامه ی جام جم. تمام فرهیختگان اهل قلم. سینه چاکان هوشنگ گلشیری. لبو فروشان دم بازار. خانم زویا پیرزاد. بهرام رادان. مایکروسافت. رسانه ی ملی. شبکه های پرمخاطب. خانواده ی رجبی. آدمهای متعهد. رد صلاحیت شده ها. جشنواره ی فیلم فجر. کشور دوست و برادر ترکمنستان. همسایه های عزیز عرب. سریال ساعت شنی. کتابفروشیهای کنار خیابون انقلاب. تمام رسانه های جوان پسند. تمام کسانی که به نحوی خود را در غم ما شریک کردند. مسؤولان کشوری و لشگری. شورای حل اختلاف. لژیونرهای محترم و همه ی کسانی که به نحوی ابراز وجود می کنند....!!!!

۰ ۰
۸۶/۱۱/۱۶

میثم فکری

۱۷ بهمن ۸۶ ، ۰۸:۴۵

زهره بهتاج

پس مخاطبین وبلاگتون چی؟
کاش به ماها تقدیم میکردید.
.
خارج از شوخی این هم قسمتی از تعارف زیاد از حد ماایرانیها هست که موجب میشه از گفتن اصل مطلب جا بمونیم.
اینهمه هم که تعارف میکنیم اول که یکی شاکی میشه چرا منو نگفتی ؟
اسم اونایی هم که هست هی گوشه وکنایه میان که چرافلانی رو اول گفتی ولی منو ...؟
یاحتی همون محمدآقا هم در میاد میگه:دیدی؟اون حرفی که به میثم فکری زدم حساب کار خودشوکردومنو اول گفت!....ازاین به بعد بلدم چه جوری باهاش تا کنمو...!
خداهممونو هدایت کنه و آخر وعاقبت هممونو ختم به خیر کنه!
یاعلی

۱۷ بهمن ۸۶ ، ۰۹:۲۶

رعنا شمس

سلام. روز به خیر!
من با زهره بهتاج موافقم، مخصوصا اون جمله ی "این هم قسمتی از تعارف زیاد از حد ماایرانیها هست که موجب میشه از گفتن اصل مطلب جا بمونیم.
اینهمه هم که تعارف میکنیم اول که یکی شاکی میشه چرا منو نگفتی ؟
اسم اونایی هم که هست هی گوشه وکنایه میان که چرافلانی رو اول گفتی ولی منو ...؟"!!!! .
.
.
.

حالا چرا منو نگفتین ؟!

۱۷ بهمن ۸۶ ، ۱۹:۱۳

انوشه میرمجلسی

تشکر می کنم... من هم از همه تشکر می کنم!
از بلاگفا که باعث شد مطلع بشم چه کسایی کی به روز می شن!
از شما که یادم آوردین تشکر بر همگان واجبه! حتی شما سردبیر!

جدای از شوخی....جالب بود و آدم دلش می خواست یه تعدادی رو هم خودش اضافه کنه!
موفق باشید...

۱۷ بهمن ۸۶ ، ۱۹:۲۵

پیام

سلام
تشکر میکنم از آقا میثم که اینقذه تشکر میکنند تشکر عرض میکنم به زهره خانوم بهتاج که گلایه های دیگران رو بازگو میکنند تشکری عرضه میدارم بر رعنا خانوم شمس
که کپی@پیست مینمیایند تشکر میکنم از انوشه خانوم میر مجلسی که ایشون هم دو سه تایی تشکر میفرمایند تشکر میکنم از گیرنده های رادی جوان که بد میگیرن آقا بد تشکری هم میکنم از صدا و سیمای استان فارس که موج رادیو جوانی که قبلا روی
99.5 میگرفتی الان روی 87.8 باید بگیری تشکر ویژه ای خدمت تمام اموات و شهدای سال57 اختصاصی اختصاصی تشکر میکنم از همه اون هایی که هیچ کاری انجام
نیمدن اما بدون تشکر نمیتونی کارت رو پیش ببری تشکر میکنم از اون هایی که مارو در ساختن این کامنت یاری ساختن.
و در اخر تشکر میکنم از نویسنده ی این پست که اصلا پست جالبی نبود معنی داشت امل جالب نبود.
با تشکر خداحافظ

۱۷ بهمن ۸۶ ، ۱۹:۴۴

عرفانه

تشکرمی کنم از خدا..تشکر می می کنم به خاطر بزرگیش...از خودم تشکر می کنم که براش دعا کردم...
دعا کنید به هوش اومده ولی وضعش خوب نیست...(تو وب توضیح دادم)
تشکر می کنم از شما که راه به راه ما رو ضایع می کنید
تشکر می کنم که شبای پر از ارامش رو با قرار شبانه بهمون دادین...
یا علی

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۰۰:۲۰

حسن

اینقدر ذوق کردم که به من هم تقدیم کردید.اصلا در پوست خودم نمی گنجم.
حالا خودمانیم.به کسی نگو.مطلبت کو؟ما این نوآوری ها حالی مان نمی شود.اصل کاری کجاس؟

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۰۰:۲۲

خانواده ی رجبی

خواهش می شود.از شام تشریف می آوردید.حالا یه لقمه خواب پیدا می شد.بودید یه فیلم دیگه هم می ساختید خیر سرتون!!!
حالا ما این وسط چه کاره ایم؟کل خانواده اندر سئوالند حضرت آقای سردبیر!

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۱۱:۲۴

آوای بی صدا

سلامممممممممممم
درسته تعارفات زیاذی و اضافی جزئی از زندگی ما ایرانی ها شده....گاهی اوقات اینها رو با احترام اشتباه میگیریم...من یکی که اصلا آدم تعارفی نیستم.....خیلی هم رک و بدون تعارف میصحبتم.....

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۱۳:۲۱

عارفه

سلام ببینم از سعید تقلید کردی هان؟؟؟؟؟؟؟
اون که با یه دنیا غم , ما هم که بدتر بعد جنابعالی می یای تقدیر و تشکر هم
می کنی؟؟؟؟؟؟؟ هان!!!!!عصبانی]
چرا از من تشکر نکردی هان؟
اصلا چرا از انجمن بی کاران و الافان کامنت گذار تقدیر نکردی هان؟
چرا از سازمان سنجش و ما سینه چاکان پشت کنکوری تمجید نکردی هان؟
چرا از بر نامه ریزان رادیو جوان که همیشه در حال حال گیری از ما شنونده های بدبخت هستند, تقدیر به عمل نیاوردی هان؟
من سعیدو می خوام
دیگه نبینم از اپ مردم تقلید کنی , از فکر خودت استفاده کن, نا سلامتی بهت
می گن فکری!!!!!!!!!

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۱۶:۰۰

موید

چه توجه خوبی به این پست شده بود کسی نپرسید چرا غم؟یا اصلا" کدوم غم؟
کسی نپرسید انهمه اسم برای چی؟همه دنبال اسم خودشون بودن؟؟؟؟؟؟؟؟ در
ضمن فکر میکنم این متن تشکر نبود و صرفا" یک متن پر اسم بود که حرفشو اسمهای قید شداش میزد
دانی عرق نقطه به روی سخن از چیست

بسیار بدنبال سخن فهم دویده است

۱۸ بهمن ۸۶ ، ۱۶:۲۸

فرشته توحیدی

می شود خندید
و مهربان بود
می شود خندید
و گذشت ..
آنقدر که از همه چیزت بگذری
انقدر که اسان بگذری
حتی از زندگی”

سلام آپتون عجیب غریب بود منم از شما تشکر میکنم که با این آپ های گیج کننده خنگیمونو به رخمون میکشین درضمن من یه وب رادیو جوونی زدم ذوقمرگ میشم بیاین
گرچه تابستون یادمه پیام خودشو کشت اما تهش نفهمیدم رفتین وبش یا نه

در هرصورت موفق باشین
یادش بخیر قرارشبانه کاش تموم نمیشد

آسمونی باشین
یاعلی مدد

۱۹ بهمن ۸۶ ، ۱۹:۲۰

مهسا

تشکر میکنم از کلمنته که پول میگیره و زیر سوال میبره.تشکر میکنم از خودم که با حلم و صبر وصف ناپذیر باید حرفای صد من یه غاز دبیرای باهوش و زکاوتمون رو گوش کنم و دم نزنم(چه قدرم گوش میکنم)تشکر میکنم از شما که تشکر میکنید و متشکرم از خودم و خودشون که همش تشکر میکنیم پس هستیم زنده و استوار!!!!!
خداییش دقت کردین انهایی که تشکر میکنند و تحسین و تغریق و تعزیز و .....در کمی تا قسمتی از نهاد ها مورد توجه و تشکر خاص و ویژه قرار میگیرند؟؟
ما هم تکذیب میکنیم و تعریض و تقریر و تفکیک و ....امیدواریم که از روی زمین محو نشویم.

۲۰ بهمن ۸۶ ، ۰۹:۰۷

میم مثل...

احیانا" قبل از نوشتن این آپ با آقای صالح اعلا تماس نداشتید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گر چه میدونیم که خودتون به تنهایی خلاق هستید.............

۲۰ بهمن ۸۶ ، ۱۲:۱۲

هم پرسه

یادتون رفت از افراد زیر تشکر کنید:
دوستانی! که در تخریب رادیو جوان تمام همت خود را به کار می گیرند.
دوستانی! که با حداکثر فشار باعث تغییر و تحولات اخیر رادیو جوان شدند.
دوستانی! که برای گرفتن سهمی در پر شنونده ترین شبکه رادیویی دست به ترور شخصیتی و برنامه ای زدند.
دوستانی! که برای گرم شدن در این سرما مدام داغ بر دل ما می گذارند.
داغ قرار شبانه، سفید مثل شب ، هفت ترانه ، یک سبد ترانه، هفت شنبه
آی که بازار این تغییر و تحولات چه قدر داغ داغه.....
داغ می خرند می فروشند با مارک ها و نشان های مختلف

۲۰ بهمن ۸۶ ، ۲۱:۱۱

نازنین

باز که تو آمپرت رفت بالا جوون ! نکن این کارو ! من به خاطر خودت می گم و اون موهای سیاهت ! حیفه کچل شیا !

۲۰ بهمن ۸۶ ، ۲۱:۱۲

اااااااااااااااااااااااااااااااااا!
من یه بار اومدم اینجا و یامم نیاز به تایید نداشت ! من اصلاح شدم یا اینجا دیگه فقط یه نفر فکر نمی کنه ؟
من تو کفم !

۲۱ بهمن ۸۶ ، ۱۶:۴۰

سلام..
یه لحطه همینجوری قلبم افتاد..نمی دونم چراها...
حالا..
اقای فکری پسره تو کماست..دکتر فقط یه هفته بهش وقت داده...
رفته زیر خاور.....تمام مغز و ....ریخته بیرون...ولی امروز می گفتن مثل اینکه داره حرف می زنه...دعا کنید صحت داشته باشه...خیلی ناراحتم با این که هیچ ارتباطی نداریم...ولی خوب همسایست دیگه....فکر کنید درست اون لحظه ای که رسیدیم مدرسه دوستم بهم گفت تصادف کرده و تو کماست..نمی دونم چرا یهو گیرم اومد..
یاد اون لحظه هایی افتادم که واسه امام حسین چجوری سینه می زد ...چجوری گریه می کرد....حالا امیدوارم و ارزو می کنم خود امام حسین شفاش بده..
تو مسجد خواهرشو دیدم...اخی....دلم یه جوری شد...من که برادر ندارم..ولی وقتی تو نماز اونجوری داشت گریه می کرد و افتاده بود به سجده....یه جوری شدم...اصلا یه حس عجیب پیدا کردم...تا حالا شده این اتفاق براتون بیفته...؟
اینا رو گفتم تا براش دعا کنید....کی فکرشو می کرد کسی که تا دیروز سرحال باشه حالا تو این وضع باشه...همه دارن براش دعا می کنن..تو محلمون یکی نیست که ندونه...کسایی که نمی شناسنش هم براش دعا می کنن و نذر کردن...
می دونید شاید دلیلیش خواهرش باشه....شما که نبودین ببین وقتی بعد از نماز دعای توسل می خوندند دعاخوانه وسطش یه خورده روضه خوند...دربارهی حضرت زینب و حضرت ابوالفضل...نمی تونم بنویسم چون ترکی می خوند....نمی دونید انگار اون یه تلنگر بودواسم...یه تلنگر بزرگ...واسه هممون..واسه دوستام...
ببخشید سرتون رو درد ارودم شرمنده

فقط گفتم براش دعا کنید ....قلب شما پاک تر از ماهاست...
یا علی

۲۱ بهمن ۸۶ ، ۱۶:۴۵

من یه چی بگم..؟
هر کی اینو می خونه بدونه اقای فکری سه بار اومده وبلاگم.
من به خودم افتخار می کنم
یوهووووووووووووووووووووووو

۲۴ بهمن ۸۶ ، ۱۱:۲۷

خوش به حالت عرفانه!
آقای فکری تاالان به وب من سرنزدن!فکر میکنی فرق من و تو چیه که به تو سه بار سر زدن به من یه بارم سرنزدن؟هوم؟

۲۵ بهمن ۸۶ ، ۰۸:۴۳

انسان

سلام
اگه اشتباه نکنم توی یکی از برنامه های قرار شبانه راجع به اختیار گفتین!
یه مطلب راجع به همین توی کهکشان گذاشتم .نویسنده ش عرفان نظر آهاریه
راستی!حیفم اومد که نگم!!!
سفید مثل شب چندان در کارش موفق نیست
البته تا اونجایی که من شنیدم
یاد نوشته های زیبای شما که با صدای خانم هاشمی خونده میشد بخیر
من کلی خاطره دارم از قرار شبانه
این حرفا جزو تعارفات نبود.یک حقیقت محضه
همه می رویم و تنها خداست که میماند.

۲۵ بهمن ۸۶ ، ۰۹:۴۵

مدیر رادیو جوان شایعه استعفای خود را تکذیب کرد
خبرگزاری فارس: مدیر شبکه رادیویی جوان شایعه استعفای خود از این سمت را تکذیب کرد.

شهرام گیل‌آبادی در گفت و گو با خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون فارس ضمن تکذیب خبر استعفای خود از سمت مدیریت شبکه رادیویی جوان گفت: تا به حال در عمرم استعفا نداده‌ام و هیچ وقت نیز این کار را نمی‌کنم چون فکر می‌کنم تا زمانیکه لازم است باید در صحنه حضور داشت و کار کرد.
وی افزود: استعفاکار افراد کوچک است و کار آدم منطقی نیست و من اساسا با استعفا مخالفم. ما متعلق به نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم و در راه اعتلای این نظام زحمات بسیاری کشیده‌ایم. نباید با چنین الفاظی خدشه‌ای بر مجموعه وارد کرد.
وی در ادامه درباره بروز چنین شایعاتی گفت: باید این سوال را از کسانی که چنین مباحثی را مطرح می‌کنند پرسید. من معتقدم هر کاری پستی و بلندی‌های خود را دارد و هیچ کاری بی عیب و نقص نیست.
وی تصریح کرد: همکاران من در رادیو جوان در حال انجام کار حرفه‌ای رسانه‌ای هستند و ما منکر نقطه ضعف‌هایمان نیستیم ولی بدون شک یکی از خلاق‌ترین، به روز ترین و فعال‌ترین شبکه‌های رادیویی، رادیو جوان است و در مجموع نقاط قوت این مجموعه از نقاط ضعفش بیشتر است.
انتهای پیام/ش

اقای فکری خواهش می کنم تمنا می کنم بابا یکی جوابما و بده
ای خدا..
ما چه گناهی کردیم..
این خبر چیه پس؟حالا تو وبلاگا هم همه می نویسن اقای گیل ابادی رفت

۲۵ بهمن ۸۶ ، ۰۹:۴۶

دوباره یاد قرار شبانه افتادم..نمی دونم چرا..
ولی ایکاش هیچ موقع نمی فت..
چه شبایی رو داشتیم...
من که سفید مثل شب رو گوش نمی دم...

۲۵ بهمن ۸۶ ، ۱۴:۰۱

سلام
حالا که با حضور دکتر رادیوهای خاموش ما روشن شده و با هم زندگی میکنیم چه کارها که نمیکنند افراد تنگ نظر.
در همین رابطه به روزم و بسیار شعف ناک میوشم اگر سر بزنید:
این همه توهمات از کجا شروع شد؟
یا قصه از کجا شروع شد؟
.
.
.
.
.
.
دکتر هست زنده و استوار.

۲۶ بهمن ۸۶ ، ۰۰:۰۴

یک دوست

سلام به همه تقدیم کردید جز اونایی که میان توی وبلاگ شما نظر میدن
ماهم متشکریم ازهمه اونایی که برنامه های بی محتوا ی رادیویی میسازن اونایی که از رادیو فرار میکنن اونایی که مثل من دانشگاه باعث شده دیگه رادیو گوش ندن تلویزیون نگاه نکنن اونایی که فکر میکنن بیننده ها شعور ندارن وفیلمایی رو درست میکنن که خودشونم دلشون نمیخواد نگاهش کنن
البته اینا هیچ کدوم ربطی به تقدیمیای شما نداشت
به ما هم یه سری بزنین بد نمیشه مثل اینکه جوونی آزاد خیلی گرفتارتون کرده
منتظرم

۲۶ بهمن ۸۶ ، ۱۷:۱۸

سلام:
راستش نوشته شماهم واسه من مفهوم نیست.ایکاش میدونستم باچه حسی توی وبلاگ من اومدید!یابهتره بگم ایکاش اصلا نمیومدید!!!البته مهم نیست...دیگه عادت کردم که بعضی عوامل درکنار برنامه های خوبشون هراز گاهی یه حال جانانه ای از شنونده ها بگیرن!ایکاش اون بعضیهافقط عوامل خوبی نبودن!...آخه یه وقتایی سنجیده صحبت کردن هم بدنیست...یه صحبت کوچیک ممکنه دل خیلیهارو برنجونه. میتونستید بهتربگید!
امیدوارم اینبار دیگه مفهوم نوشته باشم!
هرچند معتقدم گاهی بدنیست حتی اگه مفهوم حرفهای کسی رو نمیفهمیم یااصلا دوست نداریم بفهمیم لااقل ادا دربیاریم تا دلشو خوش کرده باشیم.یالااقلش اینه که بازهم به روی خودمون نیاریم که ...!
به هرحال بازم ممنون که قابل دونستید به وبلاگ کسی بیایدکه شاید نوشته هاشو نمیفهمید!(البته به گفته خودتون)

۲۶ بهمن ۸۶ ، ۲۰:۲۶

فریده

قصه ای در دو خط و60 صفحه تقدیم ؟؟. گرچه صالح اعلا رو دوست دارم ولی هنوز علت آن کارش را نفهمیدم ایضا" شما ؟

۲۷ بهمن ۸۶ ، ۰۹:۳۴

سلام اقای فکری می بینین به چه روزی افتادم من همون عرفانه بالاییه هستما..ول می بیند روزگاره دیگه...
وقتی ادرس وبلاگمو می زارم نمی زاره نظربدم..
قد نخود شانس نداریم که..

واسه اقای گیل ابادی اپ کردم...نمی دونم می خونیدش یا نه..در هر صورت
یا علی

۲۷ بهمن ۸۶ ، ۲۱:۴۰

کسانی هستند که با ما صحبت می کنند، ما به آنها گوش نمی دهیم، کسانی هستند که ما را آزار می دهند اما جراحت عمیقی باقی نمی گذارند، اما کسانی هم هستند که تنها سر راه زندگی ما قرار می گیرند ولی مٌهر و نشانشان را برای همیشه برای ما می گذارند.
«سیسیلیا میرکز»

۳۰ بهمن ۸۶ ، ۱۶:۵۰

میریام

ببین جناب مجبوری خودنمایی کنی اونم با قلمی که نمیتونی به دست بگیری؟آخه تو که نوشتنت نمیاد لاقل حرمت هوش و گوش مخاطباتو داشته باش آخه من چی بگم به تو که ارزش ناسزام نداری فقط یه چیزی آدم با آوردن اسامی بزرگان(!)بزرگ نمیشه

۰۲ اسفند ۸۶ ، ۱۱:۳۶

مثل این که خونه ی خانواده ی رجبی پیش حسن آقا و آقا صادق و اینا خیلی بهتون خوش گذشته که دیگه آپ نمیکنید.
آقا خسته شدیم تو رو خدا یه آپ جدید رو بکنید.

۰۲ اسفند ۸۶ ، ۱۹:۲۷

چند روز پیش یه ایه شنیدم دیونه شدم!
و همانگونه که ماموریت یافته ای ایستادگی کن!
عجب ایه ای ..منو که تکون داد..خیلی..
فعلا
یا علی

انکار ما

انکار ما

نوشته های یک تهیه کننده تلویزیونی

Title-less

نظرات (۴۱)

ارسال نظر